جدول جو
جدول جو

معنی غلط راندن - جستجوی لغت در جدول جو

غلط راندن
بغلط سخن گفتن خطا گفتن
تصویری از غلط راندن
تصویر غلط راندن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قلم راندن
تصویر قلم راندن
حکم کردن
کنایه از رقم زدن، رقم کردن، نوشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جلو راندن
تصویر جلو راندن
نییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرض راندن
تصویر غرض راندن
غرض ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
غضب کردن: دپستنیدن خشم گرفتن تفسیدن تفس کردن من با آن گوهر بزرگ ابدی لا یزالی تفس کردم و تندی خشم گرفتن غضب کردن خشمگین شدن
فرهنگ لغت هوشیار
کلک راندن نیک نوشتن نوشتن رقم کردن: قضا راند چون روز اول قلم شد این بیت من بر سر من رقم
فرهنگ لغت هوشیار
غلتانیدن، یا غلت آواز. بگردانیدن آواز ترجیع صوت تحریر. باشتباه انداختن در غلط افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلطاندن
تصویر غلطاندن
گردانیدن به پهلو یا به پهنا غلت دادن پچخیزانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
پی گم کردن پی گم کردن: پی غلط راندن اجتهادی نیست بر غلط خواندن اعتمادی نیسست. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار